فیلم متوسط رو به پایین و حتی به دلیل فیلمبرداری بد می توان گفت بدیست. بارها و بارها مدیوم شات را اشتباه می بندد و کارگردان زورش به بازیگر نمی رسد که بار دیگر سکانس را برداشت کند و نتیجه اش می شود شات انباری که دیدید.

از سکانس اول که بطری را روی دست بازیگر اول مرد می بینیم تکان می خورد دائما از کادر بیرون و داخل می آید یا سکانس فرودگاه که کله بچه ها همگی زده شده این اشتباهات در حد آماتور است و قطعا کار فیلم را برای جز برترینها بودن کلاسیک خراب می کند.

بازیگری آنچنان بد نیست حس انتقال می یابد اما بیگ ددی همچنان تافته جدا بافته فیلم است نمی تواند به پای بازیگر نقش اول زن و بازیگر نقش اول مرد برسد عشق را به زبان می آورد اما نشان نمی دهد جوری که می توان گفت حتی عشق را هضم نکرده چه برسد در پختگی عشق.

بیگ ماما افتضاست هم در شخصیت هم در بازی و هم در روند داستان. نمی داند غم درونش را چطور بعد از شنیدن آن خبر بد بروز دهد و قطعا جای چنین کاراکتری در سینما نیست.

پسر دوم و زنش هر دو بد اند اما زنش حس شخصیت درونش را بهتر بروز می دهد. دیالوگ ها را محکم تر می گوید و سنگین تر نگاه می کند.

بریک نقش یک الکلی را به خوبی در می آورد اما نمی تواند بر اساس داستان اصلی جلو رود و مجبور است مدام شاخه عوض کند.در طول فیلم کم آسمان به ریسمان بافته نمی شود از ربط ماجرای هتل تا ماجرای غده و ماجرای رابطه بریک که بسیار بد و خفه کننده است تا جلو برنده داستان. درگیری خانوادگی هم مصنوعیست عظم جدی نمی بینیم علاقه ای برای از زیر بار رساند خبر فرار کردن هم نمی بینیم و فقط دیالوگ است نه تصویر شاید کتاب خوبی می شد.

نویسنده  از نیمه به بعد همچون بختک روی دور موقعیت و فضا و حجم بیشمار دیالوگ های بدون بار می افتد که حوصله را می برد و وقت را برای چیپس و ماست موسیر خوردن الکی کش میاورد.

خوبی های فیلم هم محدود است نورپردازی دکوپاژهای لوانگل و کمی هم اور شولدرهای بجا میزانسن هم خوب است اما نه عالی.

نمره من به فیلم 0 از 4 نمره


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها